با نو ! تو آمده ای تا بهارانی تازه بروید ودر خشک سال دل های خسته و ناامید .
چون گلی معصوم ، روییدی از باغستان پاکی ها ، تو ، بوی گل سرخ می دهی .
تو ، افق های روشن دور دست های امید و آرزویی تو فرزند صبری و غربت های غریبانه
قصه تولد تو قصه تولد پرستویی است که بال گشود تا به آشنای غریبش برسد . نامت کرامت جاری است ، بانوی بارانی قم .